خالی

  • ۰
  • ۰

حسرت جوونی

داشتم به این فکر میکردم که اگه پیر بشم، دلم برای جوونیم تنگ میشه یا نه؟ جوونی که میگم شامل همه بخش های زندگی میشه، از شغل و روابط اجتماعی و درس و... .
من این گوشه، نشستم صبح تا شب دارم کار میکنم که مقدمات یک زندگی معمولی رو فراهم کنم که تهش هم فراهم نمیشه، خوش نمیگذرونم، سفر نمیرم، کتاب نمیخونم، ورزش نمیکنم، یه سیگار کم دارم که کلکسیون ویژگی های یک جوون افسرده رو تکمیل کنم.
از اونور خب چیزایی هم هست که دلم براشون قطعا تنگ میشه. خانواده و بعضی رفقای قدیمی و جدید.
بعد یکهو دیدم دیگه این خاک و این مردم دیگه برام مهم نیستن. دیگه بی حس شدم نسبت به مسئولیت اجتماعی و این حرفا. احتمالا دلم برای هیچکدوم از اینا تنگ نمیشه.
یعنی اگه همون موارد دلتنگی رو با خودم بتونم ببرم بیرون این خاک، دیگه بقیه ش مهم نیست.
خلاصه به این نتیجه رسیدم که تو پیری، دلم فقط برای خانواده و بعضی رفقای قدیمی و جدید تنگ میشه، بقیه ش مهم نیست برام... .

از این موارد هم، یه عده شون زیر خاکن، یه عده شون توی خاطرات دفن شدن و یه عده شون هنوز هستن.

  • حسین مداحی